Thursday, July 22, 2010

قصه ما و آقا محمود

می خوام یه قصه برتون بگم یه قصه خوب

یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچکس نبود. بچه های خوبم یه سبزلینک بود که یه چند ماهی درست شده بود و حسابی طرفدار پیدا کرده بود، بچه ها هرکسی هم که عضو شده بود توقع هیچی نداشت فقط دلشون می خواست مردمشونو آگاه تر کنن. تو این بین یه محمود آقای گلی بود که از همون اول خیلی سعی و تلاش می کرد واسه همینم چیزی نگذشت که شد کاربر برتر. یه چندوقتی که گذشت آقا محمود دید ایییییییییی! چقدر اینجا لینک تکراری می فرستن نکنه اینجا هم بشه مثه سایتای دیگه که چندتا خبر مث هم ردیف شدن پشت همدیگه؟!

واسه همینم تصمیم گرفت از این به بعد هرکسی لینک تکراری فرستاد بهش بگه : آهای دوست عزیز لینک تکراری نفرست لطفا تا یه سایت خیلی خیلی خوب داشته باشیم. گذشت و گذشت و گذشت تا بعضی از ماها دیدیم تو قسمت آخرین نظرات هردفعه حداقل یه دوتاییش مال محموده که گفته دوست عزیز لینک تکراری نفرست با اینکه همه می دیدین خیلی زیاد باشه یه خبر سه بار لینک میشه. یواش یواش به آقا محمود اعتراض کردیم و بعضیامونم دستش انداختیم. آقا محمود اول گوشش بدهکار این حرفا نبود می گفت: نه، من بخاطر بهتر شدن سایت این کار رو ادامه می دم و به حرف شماهم گوش نمی کنم.

بچه ها اما ما انقدر گفتیم و گفتیم و گفتیم تا اینکه بالاخره آقا محمود خسته شد گفت بابا من دارم برا خودمون انقدر تلاش می کنم فکر می کنید برای منم راحته که دائم هی اینا رو بنویسم؟ خلاصه بچه ها جون تصمیم گرفت که دیگه در اینباره به کسی چیزی نگه. ما هم خوشحال و خندان بادی انداختیم تو کلامون که ما اینیم دیگه!!!

اما بچه ها چشمتون روز بد نبینه وقتی یه چند مدتی گذشت و یه چند تا خبر داغ پخش شد، دیدیم که ای داد بی داد، چرا انقدر لینک تکراری تو سبزلینکه؟! بچه ها این فقط به لینکای تازه خلاصه نمی شد، لینکای پر رای هم همینطوری شدن. اینجا بود که خیلیامون دلمون برا آقا محمودمون تنگ شد و بعضیامون تو دلمون گفتیم کاشکی می فهمیدیم محمود داره چیکار می کنه!
ولی خودمون کردیم که لعنت بر خودمون باد!

No comments:

Post a Comment